تا اواخر سال گذشته، عبارت «کدگذاری حس خوب» بیشتر به شوخی شبیه بود تا یک واقعیت. اما اوضاع در ماه نوامبر بهطور چشمگیری تغییر کرد؛ چراکه پیشرفتهای قابل توجه، نشان داد ابزارهای کدگذاری حس خوب میتوانند انتظارات را از نحوه عملکرد IT قبل از پایان دهه ۲۰۳۰ دگرگون کنند.
تا اواسط نوامبر، تلاشهای من برای «کدگذاری حس خوب» نتیجهای در بر نداشت. سپس، با استفاده از اعتبار ۳۰۰ دلاری که آنتراپیک (Anthropic) به من ارائه کرد، پروژه نمونهسازیشده پایتون تحلیل داده را به یک ابزار حرفهای و کامل تبدیل کردم. این تجربه نشان داد که «کدگذاری حس خوب» وارد مرحلهای جدید شده و کاربردی شده است.
با انتشار مدل Gemini 3 Pro گوگل در پایان نوامبر، هدیه دیگری نیز همراه آن ارائه شد: Antigravity؛ یک محیط توسعه یکپارچه (IDE) و ابزار کدنویسی هوشمند که از اکتسابهای اخیر گوگل از شرکت Windsurf، فعال در زمینه کدنویسی مبتنی بر هوش مصنوعی، بهره میبرد. من با ایدهای برای کدی که دوست داشتم داشته باشم – بدون نیاز به تلاش زیاد – Antigravity را راه انداختم. پاسخ تقریبا بلافاصله دریافت شد: یک مرورگر VRML 1.0.
VRML 1.0 در اواسط سال ۱۹۹۴ منتشر شد، اما بهسرعت توسط استانداردهای پیشرفتهتری مانند VRML 2.0، VRML97 و X3D جایگزین گردید. این موضوع باعث شد بخش زیادی از محتوای اولیه VRML در فراموشی فرو رود. برای مشاهده یک دنیای VRML 1.0، نیاز به ابزاری خاص است که متاسفانه در حال حاضر وجود ندارد.
بنابراین، من مشخصات VRML 1.0 را به Antigravity ارائه کردم و خواستار ایجاد یک مرورگر VRML 1.0 برای macOS با استفاده از زبان برنامهنویسی Swift و رندرر گرافیکی Metal اپل شدم. این درخواست نسبتاً ساده بود، اما سوالاتی نیز مطرح شد که Antigravity به آنها پاسخ داد و سپس شروع به کدنویسی کرد.
در طول یک بعدازظهر یکشنبه و دو شب دوشنبه و سهشنبه، Antigravity کد تولید کرد که من آن را در Xcode کامپایل و اجرا کردم. من در این فرآیند نقش بازرس کیفیت را بر عهده داشتم؛ زیرا با وجود اینکه ابزار گوگل میتواند به خوبی در Chrome کار کند، هنوز نمیتواند رابط گرافیکی macOS را بهطور کامل کنترل کند. هر زمان که خطا رخ میداد، پیامهای خطا را به Antigravity ارسال میکردم تا اشتباهات خود را اصلاح کند و پس از کامپایل موفقیتآمیز، برنامه اجرا شده را بررسی کرده و بازخورد ارائه دهم.
در پایان یکشنبه شب، مرورگر کار میکرد – البته نه بهطور کامل. Antigravity به نظر بسیار خشنود بود و لیست وظایف خود را با موفقیت تکمیل کرده بود. اما هنوز راه زیادی تا تبدیل شدن به یک مرورگر VRML 1.0 سازگار باقی مانده بود؛ چراکه بخشهای بزرگی از مشخصات پیادهسازی نشده بودند.
وقتی این موضوع را مطرح کردم، Antigravity طرحی جدید برای ادامه کار ارائه داد و ما شب دوشنبه به صورت سیستماتیک ویژگیهای باقیمانده را پیادهسازی کردیم. در نهایت، از آنتراپیک خواستم یک تست انطباق برای برنامه تولید کند؛ که برنامه بلافاصله آن را با شکست مواجه کرد. خروجی این تست به عنوان لیست اشکالات به Antigravity بازگردانده شد.
در آن لحظه متوجه شدم که Antigravity (و Claude Code) بسیار قدرتمند هستند، اما ناآگاه. آنها نمیدانند چه چیزی را نمیدانند! مگر اینکه یک انسان در جایگاه راهنما و هدایتکننده قرار گیرد تا بر عملکرد آنها نظارت داشته باشد، این ابزارها به سادگی دچار سردرگمی میشوند. حس میکردم مشغول رانندگی با یک کامیون غولپیکر استخراج معدن در استرالیا هستم؛ وسیلهای قدرتمند که میتواند بهآسانی به گودال سقوط کند مگر اینکه راننده هوشیار باشد.
مهارت «هدایت» دستیارهای کدنویسی ممکن است در آینده نزدیک، مهمترین مهارت برای مهندسان نرمافزار و مدیران سیستمها شود. این یک تعادل ظریف بین دخالت کم و تمرکز زیاد است.
پس از حدود هشت ساعت «هدایت» Antigravity، من به یک مرورگر VRML 1.0 برای macOS دست یافتم – شما میتوانید کد آن را بهصورت سورس (Source) بسازید! ممکن است این مرورگر ۱۰۰٪ با مشخصات سازگار نباشد؛ اما در حال حاضر
📌 توجه: این مطلب از منابع بینالمللی ترجمه و بازنویسی شده است.